20080601

هو لا لا

در شبِ بی لئون
کنارِ رهبران
رو به هر موعظه
در قصرِ واتیکان

تَهِ ایستگاه، هو لا
لا
در فرودگاه، هو لا لا
در آسانسور، هو لا لا
سَرِ چار راه، هو لا لا


بغلم کُن
بغلم کُن


وسطِ جریمه
سرِ هَر امتحان
آخرِ خطِ شب
مَعبَدِ شاعران

پایِ دیوار، هو لا لا
سَرِ بازار، هو لا لا
نُکِ تَپه، هو لا لا
زیرِ رگبار، هو لا لا


بغلم کُن
بغلم کُن


بهترین جایِ جهان
فُرصتِ آغوشِ تو
مثلِ یک در پُشتِ سر، خوش صدا در بسته شُد

روز کو کو، هو لا لا
شب بی ماه، هو لا لا
تَهِ موزه، هو لا لا
در وَرزشگاه، هو لا لا


بغلم کُن
بغلم کُن

بغلم کن
بغلم کن
بغلم کن
بغلم کن


به رَسمِ مرغِ دریایی
پُر از پَرِ تماشایی
به سوزِ سازِ تنهایی
درین سیلابی زیبایی


برقص
برقص
برقص


به پیچُ تابِ یک پیچک
به شکلِ آخرین میخک
به یادِ شمعی در رگبار
دو سایه در هم بر دیوار

برقص
برقص
برقص

برقص
برقص
برقص

بغلم کن

برقص
برقص
برقص

بغلم کن

برقص
برقص
برقص

بغلم کن

برقص
برقص
برقص

بغلم کن

برقص
برقص
برقص

بغلم کن


* شهیار قنبری
_________________________
خُب منم می بینم، نمی گم نیست، مثلن این مطلبُ از مجله ی فردوسی شماره ی شصتُ چار صفحه ی هشت با سر مقاله ی آواز بلند دلفین ها
وقتی دخترک خبرنگار خود را به خاتمی رساند و با صدای بلند نظر رئیس جمهور را راجه به جایزه ی صلح شیرین عبادی پرسید، زمانی که خبرنگار جوان با خبری کوچک دیوار های تبلیغ مجلس ساده زیست را فرو ریخت؛ تولد یک روزنامه نگار بزرگ به راحتی قابل حدس بود. مسیح علی نژاد این بار با یادداشت کوتاهش در روزنامه ی اعتماد ملی جریان ساز شُد. مقایسه ی دلفین هایی که برای لقمه ای غذا حاظر به خواندن آواز می شوند با مردمی که در سفر های اُستانی رئیس جمهور به امید دریافت کمکی خود را با هر مشقتی به او می رسانند ونامه یی به او می دهند، آن قدر تأثیر گذار شد که خبر گذاری فارس را مجبور به حمله ی شدیدی به این روزنامه نگار :: دوم خردادی و اصلاح طلب و روزنامه های زنجیره ای :: کرد
کروبی مُدیر مسوول روزنامه ی اعتماد ملی شخصا با ارسال یدداشتی برای ایسنا :: به شدت :: عذر خواهی کرد و قول تدارک نظارت جدی تری را برای مطالبه روزنامه داد
در آواز دلفین ها آمده بود: :: ... به خالق کنسرت های غم انگیزی که در آن، جمعیتی گرسنه گی شان را آواز می خوانند و جمعیتی دیگر سرمست و دلخوش به این همراهی های از سر نیاز ببالند و نامش را بگذارند استقبال پر شور مردمی، غافل از آن که این سمفونب گرسنگی و گردن کجی و گریه است که به رقص و آوازی تلخ شباهت دارد. چه بسا در تنهایی اشک های خود آقای رئیس جمهور را هم جاری کند، چرا که راز دُلفین های گرسنه را تنها کسی می داند که خود مسبب به وجود آمدن نیاز و احتیاج آن ها است ... :: ؟
___رو مسیح علی نژاد می تونین کلیک کنین با استفاده از فیلتر شکن____
اول بگم اون علامت سوال بالا الکیه چون لازم بود همین طوری، یک نفر دیگم مثل شاملو میاد خیلی رندانه و تیز هوشانه و سیاست مدارانه شعر در این بُن بست را می سُراید، اما به این نحو بیان کردن به دور از قتوت و معرفت است، نه این که نباشد خُب مثلن بگویدد ذر کنار مطلبی که این زیر هست همان که اعداد و ارقام دارد، این همه انسان هست که میهن پرست باشند، دیروز یکی از گل های باغچه ی خداوند پرسید تو ایرانی هستی یا مسلمان یعنی کدام مهم تر است اگر می خواستم فلسفه ای جواب بدم می گفتم ایران ولی واقعن دیدم زیبایی و زندگی مرز ندارد، مهم هست اما از ارزش ها بیشتر؟ خیر ابدن، درست که مثلن در بغداد نمی توان زندگی کرد اما می توان عاشقانه مُرد، به هر حال ترانه ای هم که گذاشتم در ابتدای پست ربطی نداشت فقط حس کردم حالُ هوای شما را هم می کند عوض البته بگم خودم هم از گزینه ی پایین از هستم و ساده گو، خوب یا بدش به فهم هر کس
________________________
اين مشخصات چه کشوري است : 20ميليون فقير، 7 ميليون بيكار، 4 ميليون معتاد، 300 هزار زن تن فروش ؛ 14 ميليون بيمار روانى ، 600 هزار كودك كارگر ، يك و نيم ميليون محروم از تحصيل ،8 ميليون بيسواد ، 180 هزار نابغه فرارى با 30 تريليون و400 ميليارد تومان خسارت ناشى از فرارمغز ها ، 450 هزار تصادف در سال ، 40 هزار بيمار ايدزي، سن بزهکاري زير 10 سال ، کف سني فحشا 14 سال ، و کف سني اعتياد 13 سال و... اينجا ايران توست عزيزم