20071114

لعنت به من، نه شما


خُب اصلا" چیزی نیست؟ مثلا" من دارم الان صوت می زنم حواسم نیست به این تصویر بالا. من دارم هر هر می خندم و تکذیب می کنم گریه ام را ایناها ببینین نیشم و اصلا" نمی بینم الان بالا میارما. ایناها ریخت رو لباسم ای وای ناهار زیاد خورده بودم چه ربطی داره ببین چه طوری نازش می کنه راستی گوشاتون بگیرین تو انقلاب اسلامی حرف رکیک نمی زنن همه ی مجرمام تو خونن دزدام همه انقدر دارن که ندزدن قاچاقچیای مخدرم اوناشن، آ باریکلالله اونارم گرفتن خواهر من تو موندی با یه مشت دانشجو که تازه باد خورده به کلشون فکر کردن چه خبر بله یه رفیق داشتیم که ادیب بود اونم می گه شهوتم زیاد تو نمی دونی با یه دختر چند ساله بود؟ هو کوری نمی بینی با توام هو، آهان زنگ زد همون بود که خونش اشکال داشت نباید قلیون می کشید بی خیال خره کی به کیه؟ ویش هم که حالش از من به هم می خوره ماه رنگ پریده راز شده و دانا بمان هم که گم شده قهر با من نمی دونه که تقصیره من نیست. از موضوع دور نشم این تصویر اصلا" بد نیست بار دراین بیرون به این پسرا چشم و ابرو بدین. فهم یکی داشت که باد برد به جاش یه دست گل خشک گذاشت. آهان این و بگم اون دوستم بودا خیلی فکر کرده ... نمی گم چیزیا شاید موقعیتش واس من بود بدترین می کردم اما این رسمش نیست بهش بگین دانا بمان ها فقط یکم خوبن فکر می کنن همه خوبن بهم می گه خود دانا بمان می گه دخترا خیلی دروغ گو و کثیفن