20080214

خيس گُل

يه موبايل گرفته بودم تازه گيا داشتم باهاش ور مي رفتم سرمم پايين بود، مي خورديم به مردم مي گفتن نديد بديد، خيلي صداها بود كه دوست داشتم ببينم خدايا اين صدا كيه ولي تيريپ وفاداري به معشوق آخر به يكيشون نيگاه كرديم باحال ود چادري بود لب كوچولو صورتيه كم رنگ مادرش پيري بود، نگاه مي كرد مادره دختره نه، رفتم باز مي خوردم به اين سيگار فروش به اون ساعت فروش، يه جا ترافيك انساني شد، يه بچه مي گفت مامان بخر مامان كوفيد تو سرش خفه شو پول ندارم بچه موز رو ورداشت مامانش نفهميد بعد ميوه فروش داد زد هوي هوي بيا اينجا بينم خانوم به بچت دزدي ياد مي دي زنه هم رو نمي ده مي گه خودش ورداشت بده بهش ذليل مرده، ديگه چيزي معلوم نيست مي رن اون ور خيابون، همين جور كه دارم مي رم يه مرده ساده پوش پاشنه ي كفشش خوابيده بود، يه جوري به اين ماهي ها نگاه مي كرد ياده عشق وعاشقيه بيست سال پيشم افتادم، تُف به ذات گروني بي پولي فقر من اين و گفتم و باز يادم رفت چي ديدم سرم تو موبايل بود، خيلي چيزاي ديگم ديدم، يه درخت كشته شده بود يه دختر خورده شده بود، يه گوسپند داشت پرواز مي كرد و يك جغد غرق شده بود، و امروز با كسي آشنا شدم كه بيشتذ صفحه ي موبايل من رو گرفت اسمش گلِ خيس بود تنها بود مثل من يا من مثل اون، بعد اين مهمون تا كِي هيچ كي نمي دونه