20080217

تا بعد

بعضي وقتا يه گندي كه از پيش زذيم وقتي متبلور مي شه كه همه چي خوبه و هيچ بدي نمونده، همه چي خوبه ولي يه جوري گند مي شه كه هيچ كي نمي تونه بفهمه، زياد هوا بد نيست ابر هست بارون هست، گاهي عشقي هست گاهي معشوقي و نيز عاشقي، خيس گل شايد از قشر دمدمي مزاجان باشه كه سوار باد ميشه همه جا مي ره يه روز خدا شناس ميشه يه روز سبكش عوض مي شه يه روز كمونيسم يه روزم ماركسيسم، زياد اوضاع گند نشده، يه نفر يه شعر خوند كه كلن فضا عجيب شد، بغض هم كرد ميگن خيلي جلوي خودش را گرفت كه گريه نكنه اسمش مهم نيست مثلن من مي گم، عزيز آقا، بايد از غم نوشت يا بي هوشي وقت زياده بايد كمي صبر كرد زمستونم داره مي ره خدا بيامرزتش تا بعد