20080225

شروع باران

مي گفت: سكوت
گفتم: چه خوب
گوش داديم به يكديگر به بارانم، گفت چه جالب هر دومان معني عشق نادانيم
گفتم: جالب رنگ توست، و اين كه با همه مهرباني اما مبتلا نه
گفت: من قطع شدم از ابتدا بگو
گفتم: هوايت كه بود از آن بپرس، از پنجره، از سيگار
گفت: گريه ميكنم
گفتم: ( سكوت كردم ) بعد گريه كردم بي صدا مثل سال هاي خوش زندگيم
گفت: كوشي؟ من قطع شدم، باز كه بارش دارم
گفتم: بيا اين هم من خوني پاچيده شده بر لب تو