20071216

دُزدانه

یک از رُفقا می گفت اون نوشته ای که راجع به کمک به حماس بود یکم عامیانه بود شاید می خوان به جای این که دفاع از ایرانِ عزیز به داخل کشور کشیده بشه از خارجِ کشور دارد دفاع می کنند بد هم نمی گفت، خدا قادر است، نه نه ی الهه به غیبت صغری رفته، دلم برای قربون صدقه هایش تنگ شده، ویش می خواست ازدواج کند با یک مُخ زن حرفه ای که به نقل از خودش با هر کس بخواهد می تواند باشد، یک گاو است، کافی شاپ رفته بود با کسانی دعوا شده بود باز هم با کسانی، دانا بمان شده مثل یک حرف راست، یا عدالت، یا حقوق زنان، نایابِ نایاب، راستی دلم، هیچی دُزدانه به قلبش می روم