20071221

موش پیر گفت

بهانه ی من این شب است، این شب بلند، این شب که کشیده است همچو انگشتان کشیده ی دختری که از نسل فرداهاست، به همین دلیل در خاب، خانه است و در بیداری اِوین، عید قربان است، برای شیطان سر انسان بزنید، فقط جان مادر پیرتان که خودتان را کُشتید نمیرد همه جا بردید جز درگاه یار، لعنت فکرم پرید، عید است؟ برای شیطان و خدا، ما گوسپند سر زنیم برای خدا، گوسپندان انسان سر زنند برای شیطان، پنجه ی گربه روی صورت یارم، شبی طولانیست، باری تعالا چرا شب انتظار من برای نادیده شدن خورشید بایستی این چنین سرد وطولانی باشد، یک موش پیر در گوشش می گوید، این دنیا را به دود بسپار آنجارا عشق است، این جا بُهتان می زنند، هیچ نگو از ابتدا، خوبان زجر می کشیدند، پس بدان خوبی














عیدتان مبارک بادتان
زمستانتان برف باران
یلدایتان بر کامتان