20071223

مادرم

کجایی تو؟

فدای نازِ دیدت


فدای اَخم های راز و رمزت

تو ای کندویِ جان

ای جان به قربان

رفتی و گویی مرا کُشتند آمال وجودت

سکوتم پاره شد

جانِ خدا را

کجایی تو؟

بیا ماهم، که می میرم و انفاس مسیحایت نیازم

دلم تنگ است

برای دستِ نازت

برای سحر خیزیِ بازت

برای ناله های پُر ز دردت

ای فدای چینِ پیشانیِ گیست

ای جان به فدا، زلفِ سپیدت

جان جوشد و قلَیانی به پا است

کجایی تا مرا تیمار باشی؟

دلم می خواهدت

گرچه نیاورم به جا ُ بر زبان

باز هم گرچه به نازِ دیده ات من بی وفایم

تو را می خواهم و دانم که پاکی

تو یک نازِ الاهی

بهشت جانِ من به زیرِ پایت




















من تا ده روز سکوت می کنم تا مادرم برگده
دلم براش یه ذره شده، خُب الان می فهمم. مادراتون رو صدا دار ماچ کنین