20080303














کاغذ دیوانه هم آید
به گوشم ناز می گوید
برو گُم شو
تو خائن می شوی، زیرا مرا دودی کني هر دم
منم گویم که ای زیبا، تو از نسل سپیداری
گفتنش این بود با زجه با افیون و فریادی شاید هم
یک فریادِ فرهادی
کم نقاش باش من را
کم کن چاپلوسی را
مرا دودی کنی هم تو
عده آی دلبری داری مرا
تُف بر تو
منم مات و مبهوتم
خُب گفتم تو می کشم در سینه و بعد از آن تو آزادی
گفت برو گم شو
باران را می خواهم
___________________________
* یکی از عزیزانم شیمی درمانی کرده دیشب داشت اشکم می آمد
که بهش فحش دادم فکر نکنم خیلی دوستش دارم! مصطفی جانم
** حالم بسیار زیبا نیست بسیار هم ملال انگیز دلم هر دارد واییییی