20080328

صیغه سیخی شیش هزار

همین الآن دلم گرفت، زنگ بزن، نامه بده، نگاهم کُن دلم را باز کُن، چیه چرا اینجوری نیگا می کُنی نترس نمی خورمت، بابا بزرگ که مُرد وصیت کرده من هزار شب در میون روزه بگیرم، و این تو اون هزار شبست، و تو روزهایی هم که روزه حرام اعلام شده، میتونم گُلاب به روتون دختر صیغه کنم، با مزست نه! صیغه من تو را برای فلان روز فلان پول فلان مکان فلان ریال می دهم، قبول؟ قبول قبول هر چی که گفتی بازم قبول، خاک تو سرت بریزن با اعمال شاقه، می ریم خیاطی بیوَست (شوهر فوت شده) اگه بخوای صیغه میشه، می ریم سر سی و سه پُل سیگارمون رو آتیش می کنیم، می گه استاد دانشگاست، علوم فقه درس می ده، شوهرش تو جنگ مفقود الاثر شده، صیغه می شه! می ریم تو قبر، مُرده شور خانوم بالا سرمون، به علت کمبود مَرد، زن ها این کار رو انجام می دن! البته جاهایِ خجالتی را پنهان نمی کنند (این حرفا چیه؟) زن های آنجا هم صیغه می شوند، بدون پول فقط کفن نو و کهنه را جا به جا می کنند، تو اون دنیا می ری همه چیز آزاد، حالا هِی بهت حوری میدن، حوری کمر باریک، گونه درشت که می خنده شبیه خرمگس نمی شه، مانکن می دن، مُدل های بهشتی برای دهن آب افتادن جهنمی ها، چادُر مخصوص حوریان بدون جیب، و رکورد دار در تعداد چاک ها، این جا زمین است، به روایت شب، پوچ کسی نیست که گوید پوچم، پوچ کسی نیست که تیره گی می گه، پوچ کسیست که دروغ می گوید، مثالش کم نیست، همین آقاهه که نامه عاشقانه می نویسه، و بیچاره دانشجوهای ستاره دار، چرا انقدر بهشون می گن شما خوبین، اونا قاتلن، سه چهار نفرم با دستای خودم دیدم می دیدین، راستی گفت مقدس، هیه ( نوعی خنده ی چشم کورانه ) از معدود حرف هاییش بود که نمی شد خورد، استفراغ باید کرد بر دروغ گو، حالم خوب نیست چرت زیاد می گم، البته تا حالا به این خوبی نبودم
____________________________________________