20080304

آي دنيا دنيا دنيا

و كودكان در آتشند و يا تيري لب آنان را برده است، نه آن ها خيانت كار نبودند كه پيش هر كسي برهنه شوند، آن ها با گلوله ها هم خوابي داشته اند با شرف، با آزادگي و تنا اشكال عمده ي آنان اين است كه علي را نخواستند، و علي مي داند كه آن ها چه قدر بايد بمانند تا بفهمند، و علي مي خواهد كمك كند و آن ها نمي خواهند وعرب هاي ( يك ميليارد فحش هاي رنگارنگ نثارشان ) به سكوتي مضحك دچارند لعنت آفتاب بر آن ها باد و اينجاست كه نيچه مي گويد خدا مُرد و قاتل آن ... بگذريم، درشكه چي اين نعش را هم سوار كن، باشد من پياده مي شوم تو اين ها را سوار كن، و جلو تر دو جنس مي بوسند لب هاي خونيه هم را ميهن هم را كودك يك روزه ميان روده هاي هم را، و اينجا ايران است آن جا پلسطين و عر ب ها پ ندارند ما كداريم و اين جا ايران است، هيچ خوبي به خوبي تو نيست، نام من مهم نيست همان استفراغ. باران را بو كنيد بوي آب مي دهد، و امروز راننده تاكسي گفت، سيگار نكش حيف است، و من قاليچه ها باد كرده روي دلم