20080306

تاثیرات سهراب

من دیدم کسی راه می رفت، اشک می ریخت برای تو ای انسان فراموش شده، من دیدم هنوز همسایه ای به پسر می گفت هوا سرد است چرا چیزی نپوشیدی از حمام هم که در آمدی؟ من کسی را دیدم که دوست می داشت و نمی گفت، دختری هم بود که می گفت خفه شین من خودم اگه از پسری خوشم بیاد ازش خواستگاری می کنم، من دیدم مادری گریه می کرد برای نمره های پسرش من یک روسپی یازده ساله دیدم، من باران را دیدم که سرمه ی بی رنگی به چشم زد، من تن پوش ها را دیدم، ارزشمند نبود، خدایا چه قدر دیوانه ماندی رو زمین