20080326

اوهون

چی کُنیم؟ -
تو بگو +
بریم خونه ی سالمندان -
قشنگِ +
عجب روحیه ای! بعدِ اون چی کنیم؟ +
بریم سَرِ قبرِ خودمون، همون دو طبقه ای که خریده بودی -
اینم خوبه +
به نظر تو کجا بریم؟ -
من می گم: بریم سونوگرافی؛ ببینیم بچه پسره یا دختر؟ +
یا یه پسر و دختر +
یا دو تا پسر +
یا دو تا دختر +
موقع سال تحویل که جایی باز نیست، مَردِ من -
ممنون که گفتی مَردِ من! چسبید +
خُب؟ -
چه قدر مونده به سال تحویل؟ +
سه ساعتُ بیستُ شِش دقیقه -
تا اون موقع بیا سیگارُ تَرک کنیم -
برای همیشه؟ +
نه، تا سال تحویل +
قَبول -
لِباستُ بپوش بریم بیرون +
کجا؟ -
بیرون دیگه، اگه می دونستم کجا! اِسمِ اون جارُ می گفتم +
اون روسری سپیدتُ سَر کن +
چَشم، مَردِ من -
خُب مَن حاضرم -
هوا هنوز یِکم سَردِ +
نه، قبول ندارم -
یه جوری می گی قبول ندارم +
اِنگار گُفتَم نباید امسال برای قَلبِت نگران باشیم +
راست می گی، یِکَم سردِ -
خوشحالم که این کفش پسته ای هات رُ پوشیدی +
به خصوص با این جوراب هایِ سپید، مِثلِ عروسک های نجیب شُدی +
ممنون -
ناراحت شدی؟ +
نه، من هیچ وقت نمی تونم از دَستِت ناراحت بشم -
زیاد مهربون نباش؛ من بی جَنبَم +
تو همیشه باید دَرصَدی برای احساسِ سرد بذاری -
در غیر این صورت، سالِت تحویل نمی شه -
... +
خنده هاتُ تکرار کُن -
از اول آشناییمون تا الآن شاید این بیستُمین بارِ که می خندی -
خنده من رُ زشت می کنه، شایدم زشت تر +
به نظرِ من که نه -
...
خُب حالا کُدوم وری بریم؟ +
تو بگو -
چشمات رُ ببند؛ ببین سمت چَپِت بیشتر می کشوندت، یا راست +
... -
هیچ کُدوم، فکر کنم یعنی مستقیم -
باز چِشمات رُ ببند، ببین درونت بیشتر به جلو رفتن علاقه داره؟ +
یا عقب ؟ +
... -
چَپ نه -
راست، مثل اینکه نخی از درون روی پوستم کشیده می شه -
اون نَخ من رُ هدایت می کنه -
شایدم ما رُ -
آره؛ ما رُ +
مثلِ بادبانِ قایق +
شاید، ولی جُملَت به دلم، نَنِشَست -
راست می گی؛ خواستم فقط چیزی گفته باشم +
...
این راه چه قدر قشنگ به نظر می رسه، اون نخ یک چیز می دونست +
آره؛ می دونست -
می خوای بریم خونه ی بابایینا؟ +
آره؛ می خوام -
...
تو زنگ بزن -
نه؛ تو زنگ بزن +
...
ماییم -
مامان ماییم، لَطفَن باز کُن +
...
چرا زود پاشُدی؟ -
بابا مامان یه جوری بَِهم نگاه می کردن +
شاید مِثلِ زَمانی که من به دنیا نیومده بودم، عاشق تر هستن +
خوشگل بود -
کی؟ +
شایدم چی؟ +
حرفت -
به نظرت، الآن دارن چی می کنن؟ -
کاریُ که خیلی ها تو سالِ اول زندگیِ مشترکشون می کُنن +
ما جُزوِ خیلی ها نیستیم، چون داریم راه می ریم -
اونایی که تو خونن، دارن می دَوَن +
ما هم بریم خونه؟ -
نه؛ بریم خونه ی اون یکی مامان بابا +
باشه -
اما اون ها، در هر صورت تنها نیستن، خواهرمُ داداشم با بچه ها اونجان -
بذار بریم؛ تا تنها تر بشن +
باشه؛ بِریم -
نه؛ نَریم، سالِ دیگه شاید ما هم تنها بشیم +
شایدم تنها تر، اگه دو قلو باشن شایدم چند قلو -
یعنی بریم خونه؟ -
اوهون +
از این که داری پدر می شی ناراحتی؟ -
نه +
میای تا خونه، بِدَویم؟ -
نه، مَردُم می گن، خیلی بچه ایم +
مگه نیستیم؟ -
نمی دونم +
تو از بچه ها بدت میاد؟ -
نه +
بِدَویم؟ +
اگه می خآی؟ -
می خام +
اما این سه تا ماهی سر گیجه می گیرن تا خونه +
خُب بریم پسشون بدیم -
باشه +
...
حالا بِدَویم؟ -
چه قَدر مونده به سال تحویل؟ +
یک ساعتُ پَنجاهُ شُش دقیقه -
چرا گٌفتی شُش؟ +
من گفتم؟ -
آره؛ همین الآن گفتی +
حواسم نبود -
دوباره بگو +
یک ساعتُ پنجاهُ پَنج دقیقه -
رفتیم خونه؛ بعدش چی کُنیم؟ +
کاریُ که خیلی ها تو اولین سالِ زندگیِ مُشترکشون می کُنن -
اما، ما جزوِ خیلی ها نیستیم؛ خیلی ها می رن خونه ی بُزُرگتراشون +
اوهون -
بیا بِریم مزار شُهدا +
باشه بریم -
مِثلِ خیلی ها +
آره، مِثلِ خیلی ها -