20080323

این شماره من ( بسیار صفر ) پیس

چشمم زمین بود، و به گربه ها حسادت می کرد، او را نگاه نمی کردند آن قدر ها که به او نگاه می کنند، گربه را بیند یه حیوونی یه آخِی چیزی نثارش می کنند و لی به اون می گفتن بدبخت یتیم، اون همی شه از زباله ها می خوردف همین الان از کره ی ماه پیامی اومد داد نزن، کسی داد می زنه که نمی شنوه، خداییش دوستان بزرگی دارم، اون پسره ولش کن بذارین براتون یه معما طرح کنم؟ اون چیه که تو زمستون اطاق رو گرم می کنه، تو تابستون بالای درخته؟ علو پسره کو؟