20080525

بازمانده ی بم

یه پسره بود هم مامانش سپید بود هم باباش، خودش اما سیه چُرده بود، جالب بود برام، باباش اومد از تو مغازه کارتُن خالی بُرد بچشم گفت تشنمه، بهش یه دونه سانیس آلبالو دادم مردِ رفت اومد دو تا ساندیس دیگم خرید، بعد ها که پسره بزرگ شد فهمیدیم از زلزله بم مونده، و این ها سر پرستیشُ بر عهده گرفتن چیز کف مونده بودیمف ایرانی می گن یعنی این؟ یا اونی که چیز همون دیگه، بی خیال بذار بره آرامش و امنیاتُ چه می دونم گرونی رُ سامان بده تا جایی آیت الله مکارم بیاد بگه دوسلت به فکری به حال رگنی بکنه، ای تو خدا این انتخابات بشه بینیم ملت اینقدر گوسپند هستن که باز به این رأی بدن البته اونایی که رأی نمی دن از نپاد سیب زمینی هستن، اون هم از نوعه پشندی، به هر حال همه چ داره دست به پای هم می ده که منُ یتیم کنه، قربون این خُرداد ماه برم اینقدر شررزا هست که پوایی آدم دو برابر می شه، این کنکورُ من ازون موقع گفتم بندازن زمستون بازدهی مغز یبچه ها بیست برابر می شه، حال نشد سه برابر اما مگه می شنون، بی خیال ما که دادیم، بدم دادیم، ایناها جاش هنوز هست