20080410

وای وای

ناکامی، هر کسی صد در صد یک بار دیدتش و نمی خواهد سلاممان را بهش برسانید، مادر می گفت از نشانه های ظهور امام زمان هست پسرا چه قدر ابرو ور می دارن آرایش می کنن، کِرِم می زنن این فیلمُ دیدی استفراغ؟ دخترا بلا به دور مانتو پوشیدن سینه می زدن، شنیدی اسرافیل وقتی بدمه تو شیپورش اِماما پیامبرا زنده می مونن، شنیدی آمریکا می خواد تهرانُ بزنه، وُل کُن مادر جان، تو انجمن های ادبی هم که قربانش رویم راه به راه عارفُ واعظ در میاد از فاطمه ی زرا گرفته تا مهدی موعود را می شورن میان پایین، مهدی جون قربون اون چشات برم چه خوشگلی ببخش اگه آینه نداریم خودتُ توش ببینی جان بچتون این شعر قبول شعر قبول حرف دل آقا قبول شما حافظ اما یکمم بیا ازین مملکت بی صاحاب فیلم بگیر شعر بگو، همین جور بگو دیگه کی به کیه، واسه پسر همسایه شعر گفتی به خاطر نجیب بودنش که وقتی باهات حرف می زنه زمین رُ نگاه می کنه وصل کن به چشمای نجیب حضرت یوسف تو حرم سرایی که خشایارشا ساخت، ضبط ماشینم که تعطیل نمی شه یه موسیقی گوش داد مثلن: آن لحظه که از نیاز انسان دارد نه کم از هوای حیوان یک دانه ی گندم طلایی از تشت طلا گران بها تر، شایدم این: وقتی که دل تنگ فایدش چیه آزادی زندگی زندونه وقتی نباشه شادی، یه دونم بگم: روزای روشن خداحافظ ... اینم به خدا آخریشه: عزیز دلم وای وای یار خوشگلم وای وای تو رُ که دارم وای وای عروسِ گلم وای وای. این آخری خیلی جالب آدم باید از دَم لذت ببره ولی خاک تو ملاجِ من با این سلیقم با گوش دادن آهنگ های کلاسیک این ها دیوانه می کنن، یادش بخیر با ویش شبا حرف می زدم التماس می کردم جواب منُ بده می گفت: به تو چه گُم شو، یادش به خیر ماهِ رنگ پریده دیوانه ی تاریخ آخرشم گفت پشیمون می شی منم گفتم عیدت مبارک، البته نخواهد شنید، یا مثلن دانا بمان که پادش جوش خورد بهش گفتم سلام، گفت شما گفتم من نه منم من تویِ من، بنده ی خدا فِر خورد، یا درخت توت که اصلن نمی رقصه، و بهش عید رُ تبریک می گم آدم بدی نیست کمی تنهاست شایدم خیلی باید بغلش کرد محکم بوسیدش نوازشش کرد، نمی دونین چرا ولی خودش می دونه، یا ویش که واقعن محشر بود حیفِ دو بار یاد نکنم عاشق شُد و این یکی از بغض آلود ترین صحنه های زندگی من بود، باورتون می شه، اون اُلاغِ بزرگوار هم بالاخره کسی رُ دوست داشت، البته اون فَرد زیاد آدم مهمی نمی تونه باشه چون ویش کمی سَرُ تَه، آهان شلمچه با ارزش تره یا پارسه؟ به نظر من که همین کاخ سعد آباد از همه مهم تره، یا امام زاده ای تویِ حرمسرای فتحعلی شاه قاجار که خاک بر سر هرچی قاجار کنن، الهی که تو اون دنیا تک تک ستون ها اعمال شود بهشان، البته نسل بعد هم این آرزو را برای کاهلی های ما خواهد کُرد صد البت اگر به پیش بینی مادر جان ظهور اتفاق بی اُفته خیلی چیز ها عوض می شه، خونه ارزون می شه، تهران سُر می خوره از گُسل می ره اون ور، فرانسه به زمین گرم می شینه اون خائن اون فرانسه ی چندش آور اون کشوری که حیف این همه هنرمند داره، و مِرد مورد علاقه من اِریک کانتونا، عده ی کمی می شناسنش بازیگر سینماست یک فوتبالیست فوق خشن و جالب، یقه ی پیرهنش همیشه شَق بود، همه یک بار ناکام می شوند و اگر تا به حال نشدند خواهند شُد، یادش به خیر باران گریه می کرد بعد گفت از من انتظار نداشت و من مثل بقیه هستم، اصلن از اول هم مثل خیلی ها بودم اصلن خیلی ها مگه بده؟ مُد شده می گن تو مثل بقیه نیستی وای وای، یعنی من دارم با یک نویسنده حرف می زنم با کسی که سلطان چرت و پرت کره زمینه؟ خیار چنبل انسان کم مزخرف بگو یکی به اسمت قسم می خوره که تو حرف نداری دریغ که نمی دونه بندازه ی کل الف بای چینی ها حرف داری! موهام بُلند شده می خوام ازدواج کنم البته قبلش باید بهش بگم که من چند باری وضع حمل کردم، در تمام دفعات بچه در شکم بچه ای داشت ومرگ دوبل صورت می گرفت دعا دعا می کنم بچه دار نشه البته به کسی نگین دارم یک چیزی می نویسم بدک نیست، اسمش اینه: من یکی از کاشی های حمام هستم شاید نوعی کمبود باشه برای توجه شایدم فقط خواستم بگم عجب اسم عجیبی اما اگه ونده بشین به بکار نبردن هیچ صنعت هنری ادبی پَی خواهید بُرد البته بیجا می کنید نزدیک اُتاق من بیاید، چرا؟ خُب چون اُتاق من به شدت بوی گَند می ده، پیکره ی آزادی مُرده نمی شه جایی خاکش کرد قبر بهت نمی دن می گن کافر در این جا جایی نداره این جا قبرستون مسلمونسات می گم جون اون ریشات ول کن، می گه پشمالو باباته، می خندم می گم، عجب! البته این عجب رُ یکی از دوستان اینقدر می گه که ما این یکی بچه هم که تو شکممون هست بندازیم بمیره، صبح زیبای من هم می گقت، دلم برای شکلات تنگ شده، با اون عصبانیت که زهر مار هم پیشش کم میاره البته بگم من بهش نمی گم اُستاد می گم خانوم، اَرواح خاک عمش می شه درس خوند سر کلاسش با اون چِشای قرمزش که من رُ یاد فیلم شام آخر می ندازه، دیگه بس پاشُ بُرُ بیرون