20080426

قشنگ نبود

از نوشته ها درخت توت قِل می خورد گویا با بلبل سر سازگاری ندارد، با باغبان سر وفا ندارد، توت هایش را به حراج ریا داده، و هنرمند از زرد شدن یک برگ درخت یک سال افسرده است و چون سال دیگر آمد باز می شود تکرار او تا ابد هنرمند است، و عاقبت اُستاد خزان می شود، راستی ایزرائیل حراج بهاره کرده، کسی نمی یاد بریم؟ راستی طلای سُرخ فیلم خوبیست گرچه من بعد روایت های عجیبش از حافظ وسعدی دیگر علاقه ای به شخصیتش ندارم، اما انسان بزرگیست در هنر، عباس کیارستمی فیلمنامه و کارگردان حسین پناهی، جالب البته کمی تئاتر گونست اما ارزش دیدن را دارد، اما ارزش قلم و کاغذی پیشتان را نه، شعر های هایکو هم به واسطه ی مجله ی گلستانه بیشتر شد برای من احمد شاملو و سپانلو ترجمه کردند برای شاعری استرالیایی را من هم چند شب پیش نوشتم، شبی که پیاده روی با ماه را به نوشتن در این جا ترجیح دادم، دونشُ می گم
موهایت را بافتی باز
خدا مگر بی کارست
موهای تو را بشکافد؟








* به کسی نگینا... نه خیر می دونم می گین، هیچی