20071231
به اندازه ی ...؟
آدم برفی
برف، برف دو پارو
آتیش داری، تو یارو؟
لُپ و دماغم یخ زده
صورتم، به دلقک زده
برفیه ما تپل تر
داد می زنه!! شدم کَر
دلم پیشش گیر اُفتاده
ببوس دلِ ماتم زده
هویج و دگمه و کلاه
شال گردنی برای ماه
آدم برفی می سازیم
از غم عشقت شادیم
خواستی،تو برو بخواب
آدم برفی نمی شه آب
بهش می گم دوسش دارم
بهم میگه من کم دارم
بهش میگم منُ می خواد
بهم میگه تو دیگه رفتی از یاد
بهش میگم عزیزه، تمیزه
بهم میگه ولی از تو می گریزه
ببین تا صبح بیدارم
تو قلبم کشیک می دادم
خورشید خانوم درومد
آدم برفی داد می زنه: نامرد
20071223
مادرم
فدای نازِ دیدت
فدای اَخم های راز و رمزت
تو ای کندویِ جان
ای جان به قربان
رفتی و گویی مرا کُشتند آمال وجودت
سکوتم پاره شد
جانِ خدا را
کجایی تو؟
بیا ماهم، که می میرم و انفاس مسیحایت نیازم
دلم تنگ است
برای دستِ نازت
برای سحر خیزیِ بازت
برای ناله های پُر ز دردت
ای فدای چینِ پیشانیِ گیست
ای جان به فدا، زلفِ سپیدت
جان جوشد و قلَیانی به پا است
کجایی تا مرا تیمار باشی؟
دلم می خواهدت
گرچه نیاورم به جا ُ بر زبان
باز هم گرچه به نازِ دیده ات من بی وفایم
تو را می خواهم و دانم که پاکی
تو یک نازِ الاهی
بهشت جانِ من به زیرِ پایت

من تا ده روز سکوت می کنم تا مادرم برگده
دلم براش یه ذره شده، خُب الان می فهمم. مادراتون رو صدا دار ماچ کنین
20071222
آآآآ آی
20071221
موش پیر گفت

عیدتان مبارک بادتان
زمستانتان برف باران
یلدایتان بر کامتان
20071220
گفتم: فلان تومن
خداحافظِ قسمت اول
20071217
اضافاتِ معده
20071216
دُزدانه
20071215
چکمه
*ویش رنگش از این رنگ(ویش) به این رنگ (ویش) تبدیل شد
20071212
ببند نیشتُ
20071211
خاک بر سر
20071210
آب دریا
دریا خندید در دوردست، دندان هایش کف و لب هایش آسمان
تو چه می فروشی دختر غمگین سینه عریان؟
ــ من آب دریاها را می فروشم آقا
پسر سیاه، قاطی خونت چی داری؟
ــ آب دریاها را دارم آقا
این اشک های شور از کجا می آید مادر؟
ــ آب دریاها را من گریه می کنم آقا
دریا خندید در دور دست، دندانهایش کف و لب هایش آسمان
*دلبرکم شاملو
20071209
خوبِ خوب
20071208
یادت به استمرار
اولین دل دل دیدار
اولین تب اولین شب
سرفه های خشک سیگار
زنگ آخر زنگ غیبت
وقت خوب سینما بود
زنگ نور و زنگ سایه
امتحان بوسه ها بود
اولین بار اولین بار
آخرین فرصت ما بود
بهترین جای ترانه
بهترین جای صدا بود
كشف طعم بوسه ی تو
مثل کشف یخ و آتش
کشف بی مرگی و ایثار
کشف گستاخی آرش
اولین دروغ ساده
اولین شک، بی اراده
وحشت سر رفتن از عشق
گریه های سر نداده
اولین نامه ی کوتاه
درشبی ساکت و سیاه
خطی از دلواپسی ها
از من و تو تا خود ماه
اولین بغض حسادت
کنج دنج شب عادت
بستری از درد و از یاد
تا ضیافت، تا عیادت
*شهیار قنبری
20071207
واو یِ شین
20071206
بی سَر

لالا لالا همه گریه همه سپید بپوشید آزادگان را می کشند
ما هم بمیریم، نمی خواهم دگر سر بر نیارم، سکوتم را بترکانم
بجوشم، آهای جلاد ببین خونش تموم، جانباز منِ عشقم همینه
بابام پا نداره، این دست و گردن، مهم این نیست که من اعدامیم
آهای جلاد جادو، امیر من همان عشقیست که گوید
چو دین داده به یغما ولی آزاده باشید
که من دینم همین است مسلمانم، مسلمان ولی اسلام این
جلادان و اعیان نه از مهرست نه از بهر خدا، بهر زمین است
20071205
مُخبر
20071203
20071202
سیگار خشک می شود
20071130
نه نه ی الهه

عکس از سایت محسن نامجو
20071127
دیگه به 206 نگاه نمی کنم
20071120
بغض
20071114
لعنت به من، نه شما
خُب اصلا" چیزی نیست؟ مثلا" من دارم الان صوت می زنم حواسم نیست به این تصویر بالا. من دارم هر هر می خندم و تکذیب می کنم گریه ام را ایناها ببینین نیشم و اصلا" نمی بینم الان بالا میارما. ایناها ریخت رو لباسم ای وای ناهار زیاد خورده بودم چه ربطی داره ببین چه طوری نازش می کنه راستی گوشاتون بگیرین تو انقلاب اسلامی حرف رکیک نمی زنن همه ی مجرمام تو خونن دزدام همه انقدر دارن که ندزدن قاچاقچیای مخدرم اوناشن، آ باریکلالله اونارم گرفتن خواهر من تو موندی با یه مشت دانشجو که تازه باد خورده به کلشون فکر کردن چه خبر بله یه رفیق داشتیم که ادیب بود اونم می گه شهوتم زیاد تو نمی دونی با یه دختر چند ساله بود؟ هو کوری نمی بینی با توام هو، آهان زنگ زد همون بود که خونش اشکال داشت نباید قلیون می کشید بی خیال خره کی به کیه؟ ویش هم که حالش از من به هم می خوره ماه رنگ پریده راز شده و دانا بمان هم که گم شده قهر با من نمی دونه که تقصیره من نیست. از موضوع دور نشم این تصویر اصلا" بد نیست بار دراین بیرون به این پسرا چشم و ابرو بدین. فهم یکی داشت که باد برد به جاش یه دست گل خشک گذاشت. آهان این و بگم اون دوستم بودا خیلی فکر کرده ... نمی گم چیزیا شاید موقعیتش واس من بود بدترین می کردم اما این رسمش نیست بهش بگین دانا بمان ها فقط یکم خوبن فکر می کنن همه خوبن بهم می گه خود دانا بمان می گه دخترا خیلی دروغ گو و کثیفن
20071112
کو؟

*دیرگاهیست که اوضاع کمی نیست به زیست و کم کم می شوم تنهاتر از مغز مداد
*ویش ابراونش یه جوری بود و دوستانش چادر بر سر با کفش نارنجی و هرچه گفتم دوستانت را عوض کن نکرد و به گل فروشی رفتند
*ماه رنگ پریده در شرف انقلاب فکریست
*دانا بمان خبر از مرگ من می گیرد و یا می گوید می دانی زنده ام؟
*در تفکر سوراخ کردم گوشه توام
20071107
لابُد شدم دیگه
*دیوانه شدم
20071106
سوگ بطلان
20071102
با زور نوشتم
20071101
جِر
*فكر ميكنم ويش سيگار مي كشه يا كشيده خيلي مدعي بود كه تو سه سال دوستي يك بار هم تن هم رو احساس نكردن ولي اون ديوانست عشق و مقدس مي مونه مثل بعضي از دانا بمان ها دنبال عشق نيست منتظر عشق
20071031
قیصر امین پور
فاتحه فرستید
بر جانش
دوستش دارم به اندازه ی این شعر
حرفهاي ما هنوز ناتمام
تا نگاه ميكني
وقت رفتن است
باز هم همان حكايت هميشگي
پيش از آن كه با خبر شوي
لحظه عزيمت تو ناگزيز ميشود
آي
اي دريغ و حسرت هميشگي
ناگهان
چقدرزود
دير ميشود
20071030
این ها چیست؟
20071029
در حال رمیم
*من پولدار نیسم دربست گرفتما بارم زیاد بود شده بودم مثل قدیما دوره گردا
*این آقایی که دیدین به دانا بمان ها می گفت خراب وای خودش خرابه بود عوضی سن کلاغ داشت اومده می گه خون خالی بود با بچه ها حاج خانوم شمایی که صبح شوهرت که هم جنس ما نیز باشه میای راش می ندازی تا جلو در یه لقمم نون پنیر سبزی می دی(گردو ضرر داره برای این سن) شوهرت خائن نه به خاطر اینکه با کس دیگه بوده به خاطر اینکه حیله گره، گهشو می خوره استفراغشو می بینه بعد میاد می گه بیچاره شوهرتون
*ویش می خواستم باهات تماس بگیرم گفتم فحش می دی. ماه رنگ پریده هم کم کم داره واسه غیبت کوچک می ره پشت ابر
*دانا بمان جان حرف بسیار است از ویش یاد بگیر برو کلاس کاراته هم جنسان در شرف رم کردنند از نیاز های درونی و کمبوداتی از جنس من
20071027
مفلوكيد اگر... ؟
*كسي گفت غلط املاييهايت از عمد است گفتم نه از كم سواديست روزگار كمي سخت تر شده در حد انفجار فرار بي فايدست مرگ را عشق است
20071026
گوش ها زنگ زده اند
20071025
ديدمت
*امروز رفتم يه جا دانا بمان را ديدم ديوانه بود مثل قديم ها
*ويش معتاد شده هر روز واسه كفترا پيتزا مي خره بعضي وقتا از منم پول قرض مي گيره
20071024
می بویند
مبادا که گفته باشی دوستت می دارم
دلت را می بویند
روزگار غریبی ست، نازنین
و عشق را
کنار تیرک راه بند
تازیانه میزنند.
عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد
در این بنبست کج و پیچ سرما
آتش را
به سوخت بار سرود و شعر
فروزان می دارند.
به اندیشیدن خطر مکن.
روزگار غریبیست، نازنین
آن که بر در میکوبد شباهنگام
به کشتنِ چراغ آمده است.
نور را در پستوی خانه نهان باید کرد
آنک قصاباناند
بر گذرگاهها مستقر
با کنده و ساتوری خونآلود
روزگار غریبیست، نازنین
و تبسم را بر لبها جراحی میکنند
و ترانه را بر دهان.
شوق را در پستوی خانه نهان باید کرد
کباب قناری
بر آتش سوسن و یاس
روزگار غریبیست، نازنین
ابلیس پیروزمست
سور عزای ما را بر سفره نشسته است.
خدا را در پستوی خانه نهان باید کرد
عالی جناب، شاملو

*خُب دانا بمان چرا تا ساعت شیش شب با دوستات می ری بیرون که بعد بیای خونه این جوری کتک بخوری؟ (این جوری رو نمی شه دید بنا به دلایلی نمی تونیم به دلیل حفظ رابطه محرم و نامحرمی ببینیم در ضمن اگر ببینید استفراغ می کنید) ببین هم جنس من که برادر توئه چه قدر زود میاد خونه ساعت یک صبح اصلا" بوی سیگار نمی ده نه دهنش از اون جهت نه از این جهت، خُب از ویش یاد بگیر دیوانه باش، سرت و بنداز پایین بخند به ریش دنیای پیر
20071023
چار در
*دانا بمان زین پس به جای واژه ی بانو استفاده می شود به علت آنکه پریشادخت فرمودند برای دومین بار است که بانو در نوشته های انسی می آید
*ویش به موسیقی رپ علاقه منده کمی دیوانه شده نمی دونه کی و انتخاب کنه عشق هم براش مقدسه نمی دونم ربطی داشت اینجا گفتم یا نه ولی نگرانم بیشتر از اونی* که بخواد دهنش و باز کنه و استفراغ کنه رو من
20071022
در راه هر کجا
20071021
و تجربه ای جدید
20071020
مرگ بر ... يك
فاخته اعدام شد ما خبرنگاران چه نوشتيم ؟
اندك زماني پيش
بدقدمي پوتين و مهر سكوتي كه بر آواي فاخته حك شد
يا فاخته صمدی و 9 نفر دیگر امروز در زندان اوین اعدام شدند
اندك زماني بيش از پيش
فاخته صمدي هنوز در يك قدمي اعدام است
اندك زماني، بيش از بيش از، پيش
فاخته صمدي در آستانه اعدام قرار گرفت
اين مطالب همه اش دزدي بود اگر خوب بخوانيد مي فهميد چه شده است
من را تكان داد شايد بيشتر از صدا كردن ويش يا جواب ندادن به تلفن هايم
*منظور از ما خبرنگاران من و شما نيستيم، ماييم
**اين پست با پارتي بازي اومد اينجا قرار بود هر روز يكي ولي از قانون و چارچوب الكي بدم مياد خبرش مهم بود، جدي مي گم بين خودمون بمونه كي مشنوه، مطمئنيم كه دين اين و ميگه و همه قاضيا قاضين؟ علي نخواستيم ولي يه كوچولو شبيهش باشن زياد دووم نمي يارن، مثلا"، مثلا" مرحوم شهيد رجايي يا عالي جناب طالقاني. آسمون ابريه، خدام دلش پره. نيگن از كجا مي دونم فقط احساس كردم
باور مکن
*ویش نام یک شخصیت مونث می باشد که نمی دانم هست یا خیلی هست
20071019
عدالت
20071018
شبِ یک
*فیوض در اینجا بر باب مفعول از فیض
20071017
آسوده مگذر
20071016
دم دمی مزاج
20071015
وین نام خدا
معاشران گره از زلف یار باز کنید
شبی خوش است بدین قصهاش دراز کنید
حضور خلوت انس است و دوستان جمعند
و ان یکاد بخوانید و در فراز کنید
رباب و چنگ به بانگ بلند میگویند
که گوش هوش به پیغام اهل راز کنید
به جان دوست که غم پرده بر شما ندرد
گر اعتماد بر الطاف کارساز کنید
میان عاشق و معشوق فرق بسیار است
چو یار ناز نماید شما نیاز کنید
نخست موعظه پیر صحبت این حرف است
که از مصاحب ناجنس احتراز کنید
هر آن کسی که در این حلقه نیست زنده به عشق
بر او نمرده به فتوای من نماز کنید
وگر طلب کند انعامی از شما حافظ
حوالتش به لب یار دلنواز کنید
عالی جناب، حافظ